محل تبلیغات شما



کولی ام کنج خیابونم

عاشقی بی سرو سامونم

خوب و بد اینم که هستم

کو تا تو کوتاه بیای عشقم

کو تا تو منو بخوای عشقم

قاب عکس اونم شکستم

خوب و بد اینم که هستم

میبری دل دیوونمو

هی میزنی آتیش به جونمو

دوست دارم ببینی منو


حیفه که رابطمون یه چیزیش بشه

حتی همون دیدنهای یواشکیو دوست دارم

حیفه به هر چی قسم میخورم نمیفهمی اصلا

همه دنیا بخوان تو بری نمیزارم

میبری دل دیوونمو

هی میزنی آتیش به جونمو

دوست دارم ببینی منو


خدایا قربونت بشم ببین چقدر دوستم داریکه یک عده سگ نشستن پشت سرم پارس میکنن.

 

من همون شیرم که هیچ وقت هیچ سگی جرعت پیدا نکرد که جلوی چشمام پارس کنه

. غنچه ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻨﺪه ﮔﺮﯾﺴﺖ غنچه ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻧﺪﺍنست ﺍﯾﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﺯ ﭼﯿﺴﺖ ! ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻏﻨﭽﻪ ﺑﻪ ﮔﻞ ﺷﺪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ﻓﺰﻭﻥ ﺗﺮ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﺑﺮ ﮔﺮﯾﺴﺖ ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﯾﮏ ﯾﮏ ﻫﻤﻪ ﮔﻞ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﯿﺪ ﺑﺎﻍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ ﺑﺎﻍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺪﻥ ﮔﻞ ؟ ﮔﻔﺖ : ﭘﮋﻣﺮﺩﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﮔﻨﺪ ، ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﯿﺎه ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﺎﻗﯿﺴﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﺑﺎﻍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ مے دﺍﻧﺴﺖ ﻏﻨﭽﻪ ﮔﺮ ﮔﻞ ﺑﺸﻮﺩ ، ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﺳﻢ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭼﻨﯿﻦ
ترانه و شعر آهنگ پاییز بی بهار مهدی جهانی ترجیح میدم تنها باشم نخواه شبیه باقی آدما شم خودم خواستم آلودت شم خودت خواستی من نباشم تنها موندم تا همیشه تا همیشه هیشکی واسم تو نمیشه دیگه قلبمو به هیشکی نمیدم تنها مث غریبه ها میرم احساسمو سوزوندی تو بی رحم واسه قلب تو کافی نبودم غم دنیا نشسته توو وجودم منه دیوونه عاشق تو بودم تنها موندم ولی هیچ شکایتی از تو ندارم من فصل پاییز بی بهارم من اونی که دوس دارم ندارم من تنها موندم ولی هیچ شکایتی از تو ندارم من فصل
جانه من بی من مرو تنها شدن درمان ندارد عاشقی بی همنفس در این قفس پایان ندارد رفتنت را قلبه من زیبای من باور ندارد باورم کن قصه ی این عاشقی آخر ندارد من نگارم میرود دار و ندارم میرود وای اگر روزی چو من تنها بماند من نگارم میرود آرامِ جانم میرود وای اگر تنها لبِ دریا بماند من چو مجنونم که خوش کرده به دیدارت دلش را همچو موجی که بغل میگیرد آخرش ساحلش را تشنه می مانم که شاید یک نفس بر من بباری من چه دردی میکشم بی تو از این شب زنده د ا ری من نگارم میرود دار و
آسون وِداع کردم باهات… با این که میمُردم برات!!! کاشکی نمیذاشتم بِری… کاشکی می اُفتادم به پات خواستم بِگم ؛ ترکم نکن… پیشَم بِمون ، ای نازنین شرح پریشونیمو ؛ توو چشمایِ بارونیم ببین ( هر شب با کلی اشتیاق ؛ زل میزدم به آسِمون !! فرصت نمونده، واسه ی ابراز احساسِ جنون ) رفتی و من تنها شدم ؛ با این غمِ نامهربون هر جا پی ات گَشتم ؛ ولی هیچ جا نَبود از تو نشون !! دلخوش به این بودم… تو هم گاهی کنار پنجره!! ماهو تماشا میکنی با کوله باری خاطِره

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سرنوشت را باید از سر نوشت...